امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

عشق مامان و بابا

جشن تولد 5 سالگی نفســـــــــــــــــــــــــــــــــم با تم باب اسفنجی

    جشن تولد امیرمحمد جون با 18 روز تاخیر پنجشنبه 24 بهمن برگزار شد . مهمونی از ساعت 6 عصر به صرف شام و .... بود .   پ کارتهای دعوتو هفته دوم بهمن به همه رسوندیم ولی زمانشو با پیامک به همه اعلام کردیم.        فرنوش جون یکشنبه با عزیز و بابابزرگ از تهران اومد قائمشهر و از دوشنبه عصر اومد خونه ما کمک خاله جونش  . امیرمحمد خیلی دوسش داره و کلی با هم وقت گذروندند .   از چهارشنبه مشغول آماده کردن سور و سات تولد بودم . صبح چهارشنبه با بابایی رفتیم خرید و همه وسایل مورد نیازو خریدیم . از عصر چهارشنبه هم  مشغول آماده کردن پیش غذاها و دسرها شدم . آخر شب  با کمک ...
27 بهمن 1392

نقاشی های امیرمحمد

  امیرمحمد خان در نقاشی کشیدن معمولا چیزهای تکراری میکشه . بیشترین موضوع نقاشیهاش دایناسور ، هیولاهای چند سر و اژدهاست .    در اولین روز دهه فجر یعنی 12 بهمن وقتی از مهد اومد با خوشحالی گفت مامانی امروز یه نقاشی کشیدم و خانم مربی اجازه داد بیارم خونه .( معمولا نقاشیهاشونو تو پوشه کار میذارن و آخر هر فصل میارن خونه )                با دیدن نقاشی جا خوردم . گفتم حالا برام توضیح بده که چی کشیدی ؟ ب ه عکس سمت چپ اشاره کرد و گفت این امام خمینیه وقتی که اومد شاه که آدم بدی بود ( عکس وسط )  عصبانی شد و از کله اش دود بلند شد و سوار موش...
13 بهمن 1392

نامزدی فرناز جون

   شنبه شب ، شب میلاد پیامبر نامزدی فرناز جون و آقا اشکان بود . شنبه و دوشنبه را مرخصی گرفتم و پنجشنبه ظهر به همراه بابایی و امیرمحمد راهی تهران شدیم . از چند روز قبل امیرمحمد هیجان رفتن به تهران و دیدن دختر خاله هاش و داشت . هر روز با انگشتهای دستش نشون میداد که چند روز دیگه میریم . برای اولین بار اصلا تو ماشین نخوابید. به محض رسیدن با دختر خاله ها مشغول شد .      روز جمعه با بابایی و عمو همت به استخر رفتند . وقتی برگشت بیحال بود . گفت مامانی دلم درد میکنه ...   تو استخر شربت خاکشیر خورد که کمی سرد بود و اذیتش کرد . با ناز دادن من و قربون صدقه رفتن دخترخاله ها حالش خوب شد .  تا میتونست با ت...
8 بهمن 1392

پیامهای تبریک تولد 5سالگی ( 6 بهمن 92)

  عزیز دل مادر پیامهای تبریک تولدتو  مینویسم . وقتی بخونی حتما حس خوبی پیدا میکنی  . الهام جون : سلام آقا امیرمحمدجون ، میدونم الآن شاید لالا کرده باشی ، میام یواشکی بوست میکنمو زودتر زودتر تولدتو تبریک میگم پسر خوش تیپه ...   ساعت 22:44   تاریخ 92/11/02  ماریا جون ( همکار مامانی) : امیرمحمد جان تولدت مبارک ... الهی در زیر سایه پدر و مادر همیشه سالم و تندرست باشی عزیزم ... تاریخ 92/11/04 ***ماریا جون زحمت کشید و عکس زیر را هم طراحی کرد و برام ایمیل فرستاد .*** ***خیلی ممنونم دوست و همکار خوبم ***     ...
7 بهمن 1392

تولد 5 سالگی امیرمحمدم با تم باب اسفنجی

       ............ امروز   6 بهمن   تولد یکی یدونه خونه ماست ........          جشن تولد با تم باب اسفنجی در تعطیلات 22 بهمن برگزار میشود .    دیشب به همراه بابایی ، امیرمحمد و به شهر جادویی بردیم و حسابی بازی کرد . بعد از شهر بازی به کافه رستوران نفار رفتیم و شام خوردیم .    موقع شام از امیرمحمد پرسیدم امشب که شب تولد چه آرزویی داری ؟  اول جوابهای الکی اولکی خنده دار بهمون داد . خیلی جدی بهش گفتم جوابهای الکی نده چه آرزویی برای من و بابایی و خودت داری ؟ راستشو بگو؟    با لبخند جواب د...
6 بهمن 1392

جشن تولد مهدکودکی

   امسال تو مهدکودک جشن تولد بچه های متولد زمستان پنجشنبه 26 دی برگزار شد . کو    بعد از تولد بابایی و امیرمحمد اومدن اداره دنبالم و سه تایی راهی تهران شدیم چون  شنبه شب که شب ولادت پیامبر بود ، نامزدی فرناز جون برگزار می شد .  از طرف مهد کودک  به  امیرمحمد یه آلبوم عکس 50 برگ کادو دادند .    کوزه ای که تو عکس میبینید و امیرمحمد تو مهدکودک روشو رنگ و نقاشی کرد . و روی کوزه هم یه گردنبند که با گل رس درست کرد و توی سیم پیچید و مهره ها رو خودش رنگ کرد . از بچه های کلاسشون ارشیا ،پارسا و درسا و سوژا هم متولد زمستان هستند که در عکس زیر میبینید .  عکس شمع فوت کنون  ...
30 دی 1392
1